بهت قول ميدم - کاش هرگز نمی آمدی1
بهت قول ميدم - کاش هرگز نمی آمدی1

به نام خدا

- خيلي مچكرم. بفرمايين بشينين بچه ها.

معلم اومد سمت صندلي كه بشينه. لحظه شماري مي كردم تا اين صحنه رو ببينم. اما قبل اين كه بشينه رو به من كرد و گفت : آرمينا.... ميري از دفتر، دفتر نمرمو بياري؟

نه...نه...نه....محاله من اين صحنه رو از دست بدم. كلي واسش بر نامه ريختم..

- راست خانم من دلم درد مي كنه. صبحونه نخوردم..... اما ساناز مي تونه جاي من بره.

ساناز يه چشم غره بهم رفت كه يا خفه شو يا بيام خفت كنم.

معلم با لحن دلخور :‌نخواستيم بابا. انگار داريم ارث بابامونو ازش مي گيرم. صحرا.... برو بيارش

صحرا كه بچه ي خيلي مثبت كلاس بود و هميشه تو برنامه هامون بايد دست به سرش مي كرديم ، رفت كه  دفترو بياه.

معلم با خيال راحت نشست روي صندلي. دو ثانيه گذشت كه مثل جن پريد هوا.... در حالي كه سرخ شده بود گفت :‌صندلي چرا خيســـــــــــــــــــــــــــــــــه؟

من كه به زور جلوي خندمو گرفته بودم، جوري كه فقط دور و بريا بشنون گفتن : واي خاك عالم....خانم جيش كرده....

معلم جيغ زد : آرميــــنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا راد.......

- بله

- بيـــــــــــــــــــــــــرون....

آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش. اينم از اين . حالا مي رم بسكتبال....

وقتي از در خارج ميشدم بر گشتم تا به ساني علامت لدم يا همون باي باي كنم كه احساس كردم با يه چيزي بر خورد كردم .

من :‌اخ....

صداي خنده ي بچه ها بلند شد. خواستم ببينم كدوم خريه كه اين جور چيزم كرد؟ عه...اين چيه ؟ اين كه يه پيرهن چار خونه ي مردونس. چنقده آشنا....اين كه....عــــــــــــــــــته...خاك عالم اين كه مستخدم مدرسس....آقاي گل باجي....

من كه تازه متوجه موقيتم شده بودم چند قدم اومدم عقب . مستخدم وارد كلاس شد و گفت : خانم ناظم گفتن كه خانم آرميتا راد تشريف بيارن پايين....

معلم در حالي كه با خشم نگام مي كرد گفت : آرميتا نه....آرمينا.....

مستخدم: عه؟؟؟؟ چه قشنگ...من فكر كردم نقطش افتاده.

تو دلم گفتم خيلي زحمت كشيدي. خسته نباشي.خدا قوت پهلوون...

گل باجي رو درست روبه روي 31 تا نيشي كه تا بناگوش باز بود كنار زدم و از پله ها اومدم پايين.

وقتي رسيدم دفتر..... نگم بهتره...

يه هيكل ورزشكاري.....موهاش بلوند و خوشكل و بلند و پسرونه بود و حالت قشنگي داشت. با هيكل ورزشكاري. يه شلوار جين مشكي كه اصلا تنگ نبود با يه پيرهن چارخونه ي مشكي و سفيد  و يه دستمال گردني كه بيشتر شبيه شال بود و كتش تو يهدستش بود و اون يكي دستش تو جيبش بود و تكيه داده بود به ديوار....ايشالا كوفت دوس دختراش بشه....بشمار....

با صداي همون پسره به خودم اومدم:‌هوي هوي....فكت خورد زمينا...جمعش كن بريم.....

بريم ؟ كجا بريم؟

من كه هنوز تو عالم بي خبري و منگ بودم، خواستم به ناظم بگم اين يا رو نميشناسم كه ديدم دارم سوار ماشينش مي شم.

در عقب رو بست و خودش رفت نشست جلو. من كه تازه به حالت عادي بر گشته بودم گفتم :

- جناب عالي كي باشن؟

- با اجازتون آرمين.

پر رو....روشم كه سنگ پاي قزووينه.... يا رو صداشم كه خوشگله..... اي بابا . من تازگيا منحرف شدم.

من : اينو كه كاري ندارم. من تو ماشين تو چه غلطي مي كنم؟

در حالي كه قفل مركزي ماشين رو ميزد گفت : از من مي پرسي؟ من بايد بپرسم تو ماشين من چه غلطي داري مي كني.

بعدش با يه لبخند پيروز مندانه اي گفت : صبر كن. تا همه چي معلوم نشه نمي تونم كاري كنم.

- به بابام مي گم ازت شكايت كن.

- واي واي... اين جوري نگو مي ترسم.

- حد اقل بگو داريم كجا ميريم.

- ميريم آزمايش DNA

- DNA ؟ هموني نبود كه ميري نمونه ميدي بفهمي تروئيد يا هر كوفت و زهر مار ديگه اي داري يا نه؟

در حالي كه مي خنديد گفت :

- تو چقدر بامزه لي. نه جان من تو آزمايش دي ان اي خون ميدي بفهمي با يكي نسبت داري يا نه.

- خوب ازش بپرس چرا نمونه ميدي؟

من همون جور منگ بودم و اون مي خنديد.

- تو چند سالته.

من : كي من ؟

- نه پسر خالم .

- 14

- خوبه. قرار نيست نمونه بدي فقط خون ميدي.

- لازم نيست خون بدم. اگه يه نفر ازم بپره باهام نسبتي داري يا نه من بگم.

خنديد و پرسيد : تو با من نسبتي داري ؟

- خوب نه ولي اميد وارم تو آينده داشته باشم.

- چي ؟

- نخود چي...

اوي ماي گاد عجب سوتي ئي دادم من....

- اگه مثل بچه ي آدم بشيني بعد اين كه خون دادي جران ر مي گم.

************

سه سا عت بعد

نشستم جلو و درو كوبيدم . آرمين : حنااااااااااااااااااق

چرخيدم سمتش : چه مرگته؟

- اين چه وضع در ماشين بستنه؟

- به تو چه

- يه چنگ تو موهاش زد و گفت:

 - تا زماني كه جواب آزمايش نياد با هيشكي صحبت نكن. هر چند اميد وارم منفي باشه.

- عمرا . همين امروز به بابام مي گم. فقط به يه شرط.

نشست توي ماشين و گفت: بنال بينم چه مرگته.

- انگيزت واسه اين كار چي بود؟

- نه اننگار اونقدري هم آي كيوت پايين نيست. دنبال خواهرم مي گردم.

- من تك فرزندم . ديدي؟ فقط خونم هدر رفت.

- مگه بابات فاميليش «‌راد » نيست؟

- چرا هست. ولي فاميلي عموهام و پسر عموهاي بابام هم راد هست.

- ولي بين اونا فقط تو  اسمت آرميناست آره؟

- اوهوم.

- پس ببند

- چيو؟

با صداي بلندي گفت م واااااااااااااااااااااااااااااااااااي.

- اصلا تو چند اله. بابام چشاش قهوه اي هست . ولي تو...

حرفمو نصفه گذاشت:

- من شبيه مامانم هستم.

- ولي مامان من....

بازم حرفمو بريد : بابا هامون يكين . ولي مامانا مون متفاوت.

- محاله.

-چي محاله؟

- اين كه بابام يه زن ديگه داشته باشه.

- منم مي خوام همينو بدونم كه تو هموني يا نه.

جلوي مدرسه توقف كرد و گفت :  جواب آزمايش پس فردا مياد.

خداحافظي كردم و با افكاري غوطه ور ، سمت در مدرسه حركت كردم و ماشين آرمين، بين ماشين هاي ديگه ي خيابون، گم شد.....

 


[ چهار شنبه 14 مهر 1395 ] [ 21:57 ] [ Ŋεⓥŋⓐ ] [ بازدید : 328 ] [ نظرات () ]
مطالب مرتبط
نظرات این مطلب
L-G-N 13:43 - 1395/7/23/5
باشه
پاسخ:مرسي رفيق قانعم

L-G-N 13:42 - 1395/7/23/5
نا مردی نکن دیگه....
پاسخ:فردا

L-G-N 13:17 - 1395/7/23/5
به سوال چهار مجددا پاسخ بده. ۵ تا سوال هم اضافه شده تو روز های آتی می پرسم. بعد تو وبی که قراره بسازم شخصیت ت رو می نویسم(کاملا علمی)
پاسخ:جدی؟ داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااز.

♔مـــلکــ◕‿◕ـــه صبـツــا♔ 12:13 - 1395/7/23/5
اگه همین الان انی بیا
پاسخ: تو بیا پنجره ی چت وبم. با اینترت همراه اول مامانمم. اینم جون می کنه. وب نه تنها تو . مال هیش کی رو نمیاره

sara 12:01 - 1395/7/23/5
یعنی تو بچه زرنگی؟ نهههههههههههههههه
پاسخ: تازه کجاشو دیدی

sara 12:00 - 1395/7/23/5
تو ۱۳ سالته هشتمی؟؟
پاسخ: جهشی ام

sara 11:58 - 1395/7/23/5
how old is he?
پاسخ:۱۳. فقط ۳ ماه ازم بزرگ تره

sara 11:57 - 1395/7/23/5

به سلامتی... یعنی دیگه مایکل بای بای؟ مطمعنی آشتی کردین؟ اصلا بابای تو که (طبق گفته ی مایکل) در کنار این که لوست کرده غیرتیه چجور اجازه می ده نصف روزتو باهاش بگردی؟


پاسخ: مایکل هنوز به سن تکلیف نرسیده. در ضمن. مایکل گفت دیگه نمی خوام قاطی دخترا بشم


♔مـــلکــ◕‿◕ـــه صبـツــا♔ 10:25 - 1395/7/23/5

موگم نویشی یه سئوال تخصصی رمانی میخوام بپرسم
یه جواب نازبده
اگه تو یه رمان عاشقانه انتخاب کنی
که توش برای دختره اتفاقات غمگین وبسیاران زیادی بیوفته
که پدرش زمانی خیلی ثروتمند بود بعدبخاطریه سری اتفاقات ورشکست میشن
وبعدش مجبورمیشه توی یه رستوران کارکنه وروزی بایه پسر اشنا میشه تواون رستوران
خلاصه رمانی که هزارجوراتفاق داره
چجوراسمی براش انتخاب میکنی
یعنی الان گیج ومنگم که اسم رمانمو چی بزارم.
میشه کمکم بفرمایی

پاسخ:چرا که نه. بذار بیام وبت وبگم. یه چند تا پیشنهادم دارم. الان آنی؟ الان دارم با لپ جدیدم میام. اصلا بلد نیستم با وبش کار کنم. هیچ سایتی رو حتی وب خودم رو نمیاره.من اگه جای تو بودم اسمشو یکی از تیکه کلامای دختره میذارم. یا مثلا پسره. 


ارمیتا 14:56 - 1395/7/19/1
سلاااااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااام
چطوری ؟
دلم برات تنگ شده بوووووووووووود
پاسخ:منم همین طور

♔مـــلکــ◕‿◕ـــه صبـツــا♔ 16:41 - 1395/7/17/6

راستش نویش خیلی جلو رفتی بیشترازاونی که تصورکنم
پیش پیش رفتی جلویعنی من واقعا از اون جامعه بی خبربودم.
فقط فهمیدم یه اتفاقی تووب رایا افتاده که رایااومدبهم گفت دوستاتو جمعشون کن
منم گفتم دوستای من نیستن ولی میدونستم از قوموخویش توئن
راستش میدونی چیه زندگی به سبک کی پاپ خیلی بهتر از انیمه ایه
دوست پیداکردن توش مشکله چون همه باهدف توسعه یافتن سایتشون میرن جلو
دوستی بخوای بکنی باس نویسنده داشته باشی ولی تو وب انیمه ای
خیلی زودپیدامیشه چون همه دلشون کوچیکه بااین تفاوت که توکی پاپ همه بهتریناوبزرگترینارو
میخوان یعنی وقتی اون اتفاقات افتاد تووب رایاومن بی خبربودم.
همون زندگی کی پاپی بهترین گزینه بود.مر30که به مایکل گفته بودی او نظروبنویسه
وبعد اومدی گفتی خودت نوشتی:/
مر30که بخاطر یه زنگ که ناجوانمردانهمیگی من زنگ نزدم اون حرفارونوشتی
مر30ازهرلحاظ درضمن لینک من همیشه توپست ثابت نانوکوهس
دیگه برنمیگردم به چیزای که امروزفهمیدم ازهمین جامیرم جلو گذشته پیش پیش
مبارکت:/
میدونم متوجه نشدی چی میگم رایاهم می گفت یه جورحرفتو منظورتوبگوکه بفهمم
ولای همینجوری حرف زدن خیلی بهتره که واضح وروشن بگم
بهترین جاش اونجاشه که بااین طرز حرف زدنو قشنگ طرفومیزاری توحالتی که
دنبال جوابه ولی هرچی تلاش کنه پیدانمی کنه
خانوم پلیس تلاش کن که بفهمی به هرحال ایندت به اینجورچیزاربط داره


پاسخ: من فقط به مایکل خان گفتم که اینا رو بنویسه چون عصبانی بودم اون موقع خواستم کمی با لحن عصبی بنویسه که انگار تند رفته جمعه شب هر دومون آنیم بیا خودت ازش بپرس. و در مورد اون جمله رایا که بیا دوستاتو جمع کن هیچی نمی فهمم. چون چند ماهه نه من نه دوستام به سمت سایت اون نرفتیم. حتی نظر فرستاد دعوا راه بندازه جوابشو نگفتم. شنبه در این موارد یه خورده بیشتر توضیح بده من چیزیم حالیم می شه

♔مـــلکــ◕‿◕ـــه صبـツــا♔ 15:11 - 1395/7/17/6
آه خدا عجب پسرخاله ی منحرفی داری .
داشتم رمانتومیخوندم اومدم پایین نظر بزارم نظر اونم اومدجلوچشم واقعا خیلی منحرفه.
بگذریم رمان خوبی بود تا این قسمت ولی یه جاش غیرطبیعی بود
هرچقدرم بره توخودش یعنی انقدر خنگ بودنفهمیدسوار ماشین کسی شده
راسی یه سئوال داشتم این رمان شرح حال کیه منظورم اینکه خودتو دوستاتو شخصیت رمان قراردادی ایا؟
پاسخ: بله اگه کسی منو از راه به در کرده همین پسر خالس. نه شرح حال کسی نیست همین جوری خودم ساختمش‌. این موردی هم که تو می گی، درسته ولی من این جا ننوشتم که شخصیت اوله زبونش بند اومده بود و نتونسته بود حرف بزنه

♔مـــلکــ◕‿◕ـــه صبـツــا♔ 14:45 - 1395/7/17/6
انیازیونویش ژژژژژوووووون

وب نو امکانات نو همه چیز گذشته گذشته باتاخییر مبارک.

خوب ادرسو زودمیدادی زود میومدم ومی گفتم تبریک.
راسی این نی نی کوشولوموشولوکه میگین میر محمد عکس اولیش تاحدودی شبیه بچگیای منه
الحق که راس گفتی از دیوارراست میری بالا
اینم ضدحالیته وقتی کسی باهات حرف میزنه باید سرشو ببره بالا تاببینتت.

راسی نمیدونم شایدتا20روزپشتیبانی وبم ان نشه
400مگو باس تا 20روزاستفاده بفرمایم هیچی دیگه مررررررررررگ اخ فقط 20روزتااتمام مهلتیش مونده بعدازاونمیشه نامحدودش کرد.

بگذریم لینکیدمت میسی لینکیدی
فقط لطفا درس بلینک
اکثریت اینجوری لینکم کردن
♔مـــلکــ◕‿◕ـــه صبـツــا♔

راسی اگه میشه کدی روکه توی پست ثابت گذاشتم بزار تو ووبت
البته تو قسمت بالای وبت نمایش داده میشه
دیگه مزاحمت نمیشم .فعلا تابعد بای گلم.


پاسخ: بای

L-G-N 22:05 - 1395/7/16/5
فكر كردم مي خواي بگي آذري فر.... خوب ديگه شبت به خير
پاسخ:دوسش دارم ولي جونمو نمي دم. ( رو دست ججونم نموندم كه هر كي رد شد دو دستي تقديم كنم.)شب شما هم به خير

L-G-N 22:03 - 1395/7/16/5
داهههههههههههههههههههههههههههه ه. ديگه امري نيست ؟ سوال آخر: حاظري جونتو واسه كي بدي؟
پاسخ: بابام.

L-G-N 22:00 - 1395/7/16/5
سوال 9. مرد ايده آل زندگيت، اخلاقش چه شكليه
پاسخ:اولا ايتز نان آف يور بيزينس. ولي چون مصاحبس برات مي گم . پاك و مومن باشه و اصلا هوس باز نباشه. صادق باشه مثل خودم. با غيرت باشه مثل بابام. مهربون و كم حرف اما با ادب. غرور تا حدي كه بي احترامي نباشه. عاشق ورزش(فرقي نداره كدوم ورزش) و البته باهوش

L-G-N 21:58 - 1395/7/16/5
خوبه خوبه....اعتماد به كاذب....سوال 8:اگه به برنامه دورهمي مي رفتي،واسه موزش چي هديه مي دادي( حتما يا پالتوي قرمزت كه امضا داره، يا مانتوي مشكي اسپورتت كه عاشقشي و حاظر نيستي با كل مانتو ها و پالتو ها دنيا عوض كني . با اين كه كمدت پره ولي حد الامكان اونارو مي پوشي)
پاسخ:اره اونا واسم عزيزن. اما به موزه ي دور همي اوليم مدال كاراتمو كه طلا بود و واسه استاني بود رو مي دادم

L-G-N 21:54 - 1395/7/16/5
راستي...ممنون كه انقدر صادقان جواب مي دي . آخه همه مثل تو نيستن. بعضيا از زير صداقت در ميرن. سوال7. استعداد هاي مورد علاقت
پاسخ:آخه من يه بار چند تا دروغ گفتم واسش عذاب وجدان داشتم. ولي اعتراف كردم و اونا اولين و آخرين دروغام بودن. اين عهدي بود كه با خودم بستم. جوابت :‌كاراته،پيانو و رمان نويسي و نوشته هاي كوتاه طنزم

L-G-N 21:50 - 1395/7/16/5
بازم اي جان. حالا بگو بينم.... سوال 6 :آلبوم و يا تك آهنگ موسيقي مورد علاقت
پاسخ:آلبوم : purpose جاسين . تك آهنگم ،آهنگ هتل كالفرنياي گروه Eagles

L-G-N 21:48 - 1395/7/16/5

دستت درد نكنه. سوال پنج. كدوم محل بهت آرامش مي ده ؟
پاسخ:ام... خونه ي داداشم تو كلرمون و البته خونه ي خودمون


L-G-N 21:48 - 1395/7/16/5
اي شيطون...خيلي خوب گير نمي دم . سوال چهار : تا حالا كاري كردي كه بخواي به خاطرش پشيمون شي ؟
پاسخ:اوهوم. با تو دوست شدم .:)))))))))))

L-G-N 21:46 - 1395/7/16/5
سوال سه : عاشق شدي؟
پاسخ:ام...بهتره جواب ندم

L-G-N 21:33 - 1395/7/16/5
اي جان ...اي جان....اين بازم با اين كاراتش ديوونه. مي كنه.
سوال دوم(از 10).كتاب و يا نويسنده ي مورد علاقت .
پاسخ:كتاب : اليور توييست و آرزو هاي بزرگ و سرود كريمس. نويسنده هم چالز ديكنز و جلال آل احمد

L-G-N 21:30 - 1395/7/16/5
اوهههههههههههههههههههههه. عشق زندگيت كيه؟
پاسخ: WKF . كاراته ي خوشملم. 14 شهريور من وارد كاراته شدم. درست 5 سال پيش. ولي 7 اكتبر روزيه كه كااته به كلي ساخته و شده و به عنوان يه ورزش رسمي و رزمي تو جهان ثبت شده كه ما هر سال اون روزو جشن مي گيريم. امسال افتاده محرم كه جشنمون كمي كم محتوا تر بود :)

L-G-N 21:28 - 1395/7/16/5
پس بريم.
سوال اول : مهم ترين روز توي كل سال واست كدوم روزه؟
پاسخ:ام...7اكتبر. روزي كه عشق زندگيم متولد شد

L-G-N 21:27 - 1395/7/16/5
اومدم ولسه مصاحبه. هستي
پاسخ: شايد. اولي رو بگو ببينم.

L-G-N 21:26 - 1395/7/16/5
سلام دخملم شتري ؟
پاسخ:خوبم. از اين طرفا؟

نانوکو اوساداکا 10:34 - 1395/7/15/4

لوگوتو قرار دادم تو وبم تو هم بزار
پاسخ:اوكي. همين روزا بايد دكمه هاي وب بسازم. ساختني مي زارم دخترم:)


الهه 22:09 - 1395/7/14/3

نونا تا يادم نرفته. دلم واسه پريا شرقي خيلي تنگ شده. خيــــــــــــــــلي. الان با اره جاني امسال هم مدرسه ايه. فرصت كردي بهش بگو سلام برسونه.
پاسخ:اوهوم . منم مي خواستم برم خيام. مامان گفت چون مدرسه ي امسالت درست رو بروي خونس امسال رو هم بتحمل... نهم مي رم هاشميه با مائدهههههههههههههههههههه


مايكل 22:06 - 1395/7/14/3
نه خيرشم گلناره
پاسخ:وقتي گفتم صحته بگو چشم

الهه 22:05 - 1395/7/14/3
بســــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــه ديگه
پاسخ:بس نيست . صحّته

مايكل 22:04 - 1395/7/14/3
نه خير مثل پسر خالش كه بهش ميشه دنگي دنگي
پاسخ:نه خيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







LastPosts
نوچ نوچ (1396/11/08 )
برگشتم (1396/08/19 )
می کشمتون (1395/08/08 )
پست ثابت (1399/01/01 )